نگاهی گذرا بد نیست ها
برگرد
یادت را جا گذاشتی
نمی خواهم عمری به این امید باشم
که برای بردنش بر می گردی
و حرف هایی نیز هستند که بی تابند
بی قرارند ...
یک جا بند نمی آورند ...
آری حرفهایی که فقط نگاه ها میزنند!!!
تنها بدون مــــــــــن ؟!!
دیدی صبح می شود
شب ها بدون مـــــــــن !!
فرقی نمی کند
با مــــــن …بدون مــــــن…
دیــــــروز گر چه ســـــــخت
امروزم هم گذشت …!!!
طوری نمی شود
فردا بدون مــــــن
مرد لاک به ناخوناش نمیزنه که هروقت دلش یه جوری شد،
مرد موهاش بلند نیست که توی بی کَـسی کوتاهش کنه و اینجوری لج کنه با همۀ دنیا!
مرد نمیتونه وقتی دلش گرفت زنگ بزنه به دوستش و گریه کنه و خالی شه!
مرد حتی دردهاشو اشک که نه،یه اخـمِ خشن میکنه و میچسبونه به پیشونیش!
یه وقتایی ، یه جاهایی ، به یه کسایی باید گفت :
"میـــــــــــــم ... مثلِ مـــــرد
دستم
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس که خالــی ام از تو …
از بس که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
شَهـــامَــت مــے خواهـَــد
سَرد بـــــآشَــد)):
و گــَـرم لَبخَنــد بـــِــزَنـــے
+
حرف خاصی نیست!
دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم ؛
بگه : نرو !ا
کسی رو میخوام که وقتی گفتم میرم ؛
بگه : "صبر کن منم باهات بیام،
تنها نرو ... !!ا
+
خداااااااااااااااااااااااااااا بس
خواهش
من خسته شدم !!!
نمی بریم)):
بی انصاف...
من برای داشتـــــنت دلی رو به دریــــــا زدم
که از اب واهـــــمه داشت
+
ای خدا ...
عموی خوبم عباس
بگیر دستمو خواهش)):